هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی مانند وداع با هستی، ناامیدی، عشق، تقدیر و سرنوشت، و تنهایی می‌پردازد. شاعر از رنج‌های زندگی، بی‌عدالتی‌های جهان، و ناتوانی انسان در برابر قضا و قدر سخن می‌گوید. همچنین، به تأثیر عشق و ناامیدی‌های ناشی از آن اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مفاهیم ناامیدی و اندوه هستند که برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

غزل شمارهٔ ۱۴۴۶

با هستی‌ام وداع تو و من چه می‌کند
با فرصت نیامده رفتن چه می‌کند

بخت سیه زچشم‌کسان جوهرم نهفت
شبهای تار ذره به روزن چه می‌کند

فریاد از که‌ پرسم و پیش که‌ جان دهم
کان غایب از نظر به دل من چه می‌کند

هستی برای هیچکس آسودگی نخواست
گر دوست این‌کند به تو دشمن چه می‌کند

تیغ قضا سر همه درپا فکنده است
گردون درین مصاف به جوشن چه می‌کند

هرشیشه دل حریف تک‌وتاز عشق نیست
جایی‌که مرد ناله‌کند زن چه می‌کند

رنگ به گردش آمده‌ای در کمین ماست
گر سنگ‌ نیستیم فالاخن چه‌ می‌کند

دل خنده کار زشتی اعمال کس مباد
زنگی چراغ آینه روشن چه می‌کند

داغ دل از تلاش نفسها همان بجاست
در سنگ آتش اینهمه دامن چه می‌کند

آه از مآل خرمی و انبساط عمر
تا گل‌ درین بهار شکفتن چه می‌کند

دلهای غافل و اثر وعظ تهمت است
بر عضو مرده مالش روغن چه می‌کند

تسلیم عشق را به رعونت چه نسبت است
بید‌ل سر بریده به‌ گردن چه می‌کند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.