۲۸۴ بار خوانده شده
ذوق فقر افسانهٔ اقبالکوته میکند
بیطنابی خیمهٔ گردنکشی ته میکند
ای دلت آیینه غافل زبستن چند از نفس
این سحر هر دم زدن روز تو بیگه میکند
در تماشایت چو مژگان با پریشانی خوشیم
ورنه آخر جمع گشتن رخت ما ته میکند
عمرها شد خاک کوه و دشت بر سر میدوی
پیش پا نادیدن این مقدار گمره میکند
عجز طاقت هرکجا گردد دلیل مدعا
راه چندین دشت یک پا لغز کوته میکند
خاک شو آب بقا آلایش چندین تریست
این تیمم زان وضوهایت منزه میکند
رنگها گرداندهای، ای غافل از نیرنگ دل
آینه عمریست زین تمثالت آگه میکند
بر جبین ما نشان سجده تمغای وفاست
صنعت عشق ازکلف آرایش مه میکند
شور امکان غلغل یک کاف و نون فهمیدنیست
از ازل کبکی درین کهسار قهقه میکند
دوستان را در وداع هم عبارتها بسی است
بیدل مسکین فقیر است الله الله میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
بیطنابی خیمهٔ گردنکشی ته میکند
ای دلت آیینه غافل زبستن چند از نفس
این سحر هر دم زدن روز تو بیگه میکند
در تماشایت چو مژگان با پریشانی خوشیم
ورنه آخر جمع گشتن رخت ما ته میکند
عمرها شد خاک کوه و دشت بر سر میدوی
پیش پا نادیدن این مقدار گمره میکند
عجز طاقت هرکجا گردد دلیل مدعا
راه چندین دشت یک پا لغز کوته میکند
خاک شو آب بقا آلایش چندین تریست
این تیمم زان وضوهایت منزه میکند
رنگها گرداندهای، ای غافل از نیرنگ دل
آینه عمریست زین تمثالت آگه میکند
بر جبین ما نشان سجده تمغای وفاست
صنعت عشق ازکلف آرایش مه میکند
شور امکان غلغل یک کاف و نون فهمیدنیست
از ازل کبکی درین کهسار قهقه میکند
دوستان را در وداع هم عبارتها بسی است
بیدل مسکین فقیر است الله الله میکند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.