۶۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۲۹

اگر چه شَرط نَهادیم و اِمْتِحان کردیم
زِ شرط‌ها بِگُذشتیم و رایگان کردیم

اگر چه یک طَرَف از آسْمان زمینی شُد
نه پاره پاره زمین را هم آسْمان کردیم؟

اگر چه بامِ بُلند است آسْمان، مَگُریز
چه غَم خوری زِ بُلندی، چو نردبان کردیم

پَرَت دَهیم که چون تیر بر فَلَک بِپَری
اگر زِ غَمْ تَنِ بیچاره را کَمان کردیم

اگر چه جانْ مَدَدِ جسم شُد، کثیفی یافت
لَطافَتَش بِنِمودیم و باز جان کردیم

اگر تو دیوی، ما دیو را فرشته کنیم
وَگَر تو گُرگی، ما گُرگ را شَبان کردیم

تو ماهی‌یی که به بَحْرِ عَسَل بِخواهی تاخت
هزار بارَت از آن شَهْد در دَهان کردیم

اگر چه مُرغِ ضعیفی، بِجویْ شاخِ بُلند
بَرین درختِ سعادت که آشیان کردیم

بگیر مُلْکِ دو عالَم، که مالِکُ الْمُلْکیم
بیا به بَزم، که شمشیر در میان کردیم

هزار ذَرّه از این قُطبْ آفتابی یافت
بَسا قُراضهٔ قَلْبی که ماش کان کردیم

بَسا یخی بِفَسُرده کَزْ آفتابِ کَرَم
فَسُردگیش بِبُردیم و خوش رَوان کردیم

گَر آبِ روحْ مُکَدَّر شُد اَنْدَرین گِرداب
زِ سیل‌ها و مَدَدهاشْ خوش عِنان کردیم

چرا شِکُفته نباشی؟ چو بَرگ می‌لَرزی؟
چه ناامیدی از ما؟ کِه را زیان کردیم؟

بَسا دلی که چو بَرگِ درخت می‌لَرزید
به آخِرَش بِگُزیدیم و باغبان کردیم

اَلَستُ گفتیم از غَیب و تو بلی گفتی
چه شُد بلیِّ تو، چون غَیب را عِیان کردیم؟

پَنیرِ صدق بگیر و به باغِ روح بیا
که ما بلیِّ تو را باغ و بوستان کردیم

خَموش باش که تا سَر به سَر زبان گردی
زبان نبود زبانِ تو، ما زبان کردیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.