هوش مصنوعی: این شعر به مفاهیمی مانند عقل و جنون، هوس‌های دنیوی، گذرایی زندگی، و حیرت‌های وجودی می‌پردازد. شاعر از بی‌خردی انسان‌ها، تمایل به مادیات و فراموشی مقصد نهایی (مرگ) سخن می‌گوید. همچنین، به تضادهای زندگی مانند تشنگی در عین داشتن آب و ظهور موجودات عجیب از عدم اشاره می‌کند.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی اشارات انتزاعی و نمادین ممکن است برای مخاطبان جوان نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۶۸

علویانی ‌که به این عالم دون می‌آیند
عقل گم‌کرده به صحرای جنون می‌آیند

کیست پرسد که ‌گل و لالهٔ این باغ هوس‌
جز به آهنگ درون از چه برون می‌آیند

آمد و رفت نفس هر قدم آفت دارد
هرزه‌تازان همه بر رخش حرون می‌آیند

شوخی نشو نما رستن مو دارد و بس
نخلها سر به هوایند و نگون می‌آیند

چه هوا دود دماغی‌ست که در دیدهٔ وهم
آفتابند گر از ذره فزون می‌آیند

حیرت این است‌که چون تیغ درین دشت ستم
آب دارند و همان تشنهٔ خون می‌آیند

چه تماشاست درین کوچه که طفلان سرشت
نی سوار مژه از خانه برون می‌آیند

عجز و طاقت چقدر مایهٔ لاف است اینجا
بیشتر آبله‌پایان به جنون می‌آیند

مقصد خلق بجزخاک شدن چیزی نیست
یارب این بیخبران با چه شگون می‌آیند

آنسوی علم و عیان بیضهٔ طاووسی هست
کارزوها ز عدم بوقلمون می‌آیند

بیدل این بیخردی چند به معراج خیال
می‌روند اینهمه‌ کز خویش برون می آیند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.