هوش مصنوعی: این شعر به بیان دردها و رنج‌های زندگی می‌پردازد و از ناامیدی، حسرت، و بی‌ثباتی دنیا سخن می‌گوید. شاعر از نبود آرامش، بی‌معنایی زندگی، و سوختن در آتش رنج‌ها می‌نالد. همچنین، به مفاهیمی مانند عجز انسان در برابر تقدیر، بی‌عدالتی، و تنهایی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، لحن غمگین و انتقادی آن ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۸۸

مطلبی‌ گر بود از هستی همین آزار بود
ورنه در کنج عدم آسودگی بسیار بود

زندگی‌جز نقد وحشت درگره چیزی نداشت
کاروان رنگ و بو را رفتنی در بار بود

غنچه‌ای پیدا نشد بوی گلی صورت نبست
هر چه دیدم زین چمن یا ناله یا منقار بود

دست همت ‌کرد از بی‌جرأتیها کوتهی
ورنه چون گل‌ کسوت ما یک گریبان‌وار بود

سوختن هم مفت عشرتهاست امّا چون شرار
کوکب ‌کم‌فرصت ما یک نگه سیار بود

غفلت سعی طلب بیرون نرفت از طینتم
خواب پایی داشتم چشمم اگر بیدار بود

عافیت در مشرب من بارگنجایش نداشت
بس که جامم چون شرر از سوختن سرشار بود

این دبستان چشم قربانی‌ست ‌کز بی‌مطلبی
نقش لوحش بیسواد و خامه‌ها بیکار بود

قصرگردون را ز پستی رفعت یک پایه نیست
گردن منصور را حرف بلندش دار بود

مصدر تعظیم شد هرکس ز بدخویی گذشت
نردبان اوج عزت وضع ناهموار بود

دل به‌حسرت خون‌شد و محرم‌نوایی برنخاست
نالهٔ فرهاد ما بیرون این ‌کهسار بود

شوخی نظاره بر آیینهٔ ما شد نفس
چشم بر هم بسته بیدل خلوت دیدار بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.