هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق و همچنین از ارتباط معنوی با شمس تبریزی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات زیبا، احساسات عمیق خود را بیان می‌کند و از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و تغییردهنده یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی ادبی دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۱۷۳۲

به حَقِّ آن کِه بِخواندی مرا زِ گوشَهٔ بام
اشارتی که بِکَردی به سَر به جایِ سَلام

به حَقِّ آن کِه گُشادی کَمَر که می‌نرَوَم
که شُد قَمَر کَمَرت را چو من کَمینه غُلام

به حَقِّ آن کِه نداند دلِ خیال اَنْدیش
مِثال‌هایِ خیالِ مرا به وَقتِ پیام

به حَقِّ آن کِه به فَرّاش گفته‌یی که بِروب
ز چند گَنده بَغَل خانه را برایِ کِرام

به حَقِّ آن کِه گُزیدی دو لب که جام بگیر
بِنوش جام و رَها کُن حَدیثِ پُخته و خام

به حَقِّ آن کِه تو را دیدم و قَلَم افتاد
زِ دستِ عشقْ نِویسَم، به پیشِ تو ناکام

به حَقِّ آن کِه گُمان‌هایِ بَد فِرِستی تو
به هُدهُدی که بِخواهی که جانْ بِبِر زین دام

به حَقِّ حَلْقهٔ رِنْدان که باده می‌نوشَند
به پیشِ خَلْق هویدا، میانِ روزِ صیام

هزار شیشه شِکَستَند و روزه‌شان نَشِکَست
از آن که شیشه‌گرِ عشقْ ساخته‌ست آن جام

به ماهِ روزه، جُهودانه میْ مَخور تو به شب
بیا به بَزِم مُحَمَّد، مُدامْ نوش مُدام

میانِ گفت بُدَم من که سُست خندیدی
که ای سَلیم دل آخِر کَشیده‌دار لِگام

بِگُفتَمَش چو دَهانِ مرا‌ نمی‌دوزی
بِدوز گوشِ کسی را که نیست یارِ تمام

به حَقِّ آن کِه حَلال است خونِ من بَر تو
که بر عَدو سُخَنَم را حَرامْ دار حَرام

خیالِ من زِ مُلاقاتِ شَمسِ تبریزی
هزار صورت بیند عَجَب پِیِ اِعْلام
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.