هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر از ناامیدی، شکست، و تنهایی است. او از درد دل، ناکامی‌ها، و بی‌پناهی خود می‌گوید و جهان را آینه‌ای از رنج‌های خود می‌بیند. تصاویری مانند شیشه‌شکسته، خون نومید، و زنگ‌زدگی هستی، نشان‌دهنده‌ی یأس و اندوه شاعر است. در عین حال، اشاراتی به مفاهیمی مانند عشق، جستجوی معنا، و رهایی از خویشتن نیز وجود دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، مضامین ناامیدی و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۹۳

امشب غبار نالهٔ دل سرمه رنگ بود
یا رب شکست‌شیشهٔ‌ من از چه سنگ بود

از کشتنم نشد شفقی طرف دامنی
خونم درپن ستمکده نومید رنگ بود

تا صاف‌ گشت آینه خود را ندیدم ام
چون سایه نقش هستی من جمله زنگ بود

عالم به خون تپیدهٔ نومیدی من است
جستن ز صیدگاه مرادم خدنگ بود

حسن از غبار شوخ‌نگاهان رمیده است
اینجا هجوم آینه پشت پلنگ بود

همت نمی‌رود به سر ترک اختیار
ازخویش رفتنم به رهت عذر لنگ بود

عنقای دیگرم که ز بنیاد هستی‌ام
تا نام‌، شوخی اثری داشت‌، ننگ بود

در دل برون دل دو جهان جلوه رنگ ریخت
این جامه بر قد تو چه مقدارتنگ بود

از بس که بی‌دماغ تماشای فرصتیم
ما را به خود نیامده رفتن درنگ بود

بیدل‌،‌که داشت جلوه‌ که از برق خجلتش
در مجلس بهار چراغان رنگ بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.