هوش مصنوعی:
این شعر از یاد عزیزان و دردهای فراموشنشدنی سخن میگوید. شاعر از تنهایی و رنجهای روحی خود میگوید و اشاره میکند که گاهی خوشدل کسی است که دلش خوش نیست. همچنین، از بیکسی و غربت درونی و ناامیدی یاد میکند و به ناپایداری تعلقات دنیوی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، همراه با بیان دردهای عاطفی و روحی، برای درک و ارتباط بهتر نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. این متن ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۷۱
یاد تو آتشی است که خامش نمیشود
حق نمک چو زخم فرامش نمیشود
زین اختلاطها که مآلش ندامت است
خوشدل همان کسی که دلش خوش نمیشود
بوی کباب مجلس تنهاییام خوش است
کانجا جگر ز بینمکی شش نمیشود
ملکیست بیکسی که در آنجا غریب یأس
گر میشود شهید ستمکش نمیشود
بیدل مزبل عقل، شراب تعلق است
مست تغافل این همه بیهش نمیشود
حق نمک چو زخم فرامش نمیشود
زین اختلاطها که مآلش ندامت است
خوشدل همان کسی که دلش خوش نمیشود
بوی کباب مجلس تنهاییام خوش است
کانجا جگر ز بینمکی شش نمیشود
ملکیست بیکسی که در آنجا غریب یأس
گر میشود شهید ستمکش نمیشود
بیدل مزبل عقل، شراب تعلق است
مست تغافل این همه بیهش نمیشود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.