هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از حالات روحی و معنوی خود سخن می‌گوید. او خود را در میان غوغای زندگی و در بند پری نهانی توصیف می‌کند. شاعر از تناقضات وجودی خود سخن می‌گوید، مانند اینکه هم کبوتر است و هم عنقا، و از لطف و جود الهی برای رهایی از تاریکی و رسیدن به روشنایی قدردانی می‌کند. او همچنین به دنبال شناخت خود و جایگاهش در هستی است.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند خودشناسی، تناقضات وجودی و ارتباط با مفاهیم معنوی برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۴۲

بِبَسته است پَریِّ نهانی‌یی پایم
ز ِبَندِ اوست که من در میانِ غوغایم

زِ کوهِ قافَم من، که غَریبِ اطرافم
به صورتم چو کبوتر، به خُلقْ عَنْقایم

کبوترم چو شود صیدِ چَنگِ بازِ اَجَل
از آن سِپَس پَرِ عَنْقایِ روحْ بُگشایم

زِ آفتابِ خِرَد گر چه پُشتِ من گرم است
برایِ سایه‌نشینان چو خیمه بَرپایم

چو اِبْنِ وَقت بُوَد، دامَنِ پدر گیرد
چه صوفی‌آم که به سودایِ دیّ و فردایم؟

مرا چو پَرده دَرآویختی بَرین دَرگاه
هم از برایِ بَرآویختن نمی‌شایم

زِ لُطفِ توست که از جُغْدی‌اَم بَرآوَرْدی
چو طوطیان زِ کَفِ تو شِکَر هَمی‌خایم

اگر زِ جودِ کَفِ تو به بَحْر راه بَرَم
تمامِ گوهرِ هَستیِّ خویش بِنْمایم

شکارِ دَرک نِیَم من وَرایِ اِدْارکَم
به پایِ وَهْم نِیَم من، درازپَهنایم

سُخَن به جایْ بِمان، خویش بین، کجایی تو؟
مرا بِجوی همان جا که من همان جایم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.