هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند رهایی از تعلقات دنیوی، عشق، آزادی، و فراموشی خود در برابر هستی میپردازد. شاعر از خواننده میخواهد تا از خیالات پوچ دوری کند، به عشق و مستی معنوی روی آورد، و از وابستگیهای مادی بگذرد. همچنین، تأکید بر بیثباتی دنیا و اهمیت سودای نیستی در رسیدن به حقیقت وجود دارد.
رده سنی:
18+
محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'مستی' و 'فراموشی' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا نیازمند تفسیر باشد.
غزل شمارهٔ ۱۶۳۰
دوستان در گوشهٔ چشم تغافل جا کنید
تا به عقبا سیر این دنیا و مافیها کنید
خاک بر فرق خیال پوچ اگر باز است چشم
مفت امروپد این امروز بیفرداکنید
غیر آزادی که میگردد حریف سوز عشق
بهر ضبط این می آغوش پری میناکنید
ساقی این بزم بیپرواست مستان بعد ازین
چشم مخمورش به یاد آرید و مستیها کنید
غیرت آن قامت رعنا بلند افتاده است
یک سر مژگان اگر مردید سر بالا کنید
میکند یک دیده ی بیدار کار صد چراغ
روزنی زین خانهٔ تاربک بر دل واکنید
زین عمارتها که طاقش سر به گردون میکشد
گردبادی به که در دشت جنون برپا کنید
چارسوی اعتبارات از زیانکاری پر است
عاقبت سود است اگر با نیستی سودا کنید
آسمانها در غبار تنگی دل خفته است
بهر این آیینه ظرفی از صفا پیدا کنید
جز فراموشی ز ما بیحاصلان بیحاصلست
گر دماغ انفعالی هست یاد ما کنید
شیوه ادبار زیب جوهر اقبال نیست
هرزه میگردد سر بیمغز ما را پا کنید
از فضولی منفعل باشید کار این است و بس
خواه اظهار گدایی خواه استغنا کنید
شور و شر بسیار دارد با تعلق زیستن
کم زبیدل نیستند این فتنه از سر واکنید
تا به عقبا سیر این دنیا و مافیها کنید
خاک بر فرق خیال پوچ اگر باز است چشم
مفت امروپد این امروز بیفرداکنید
غیر آزادی که میگردد حریف سوز عشق
بهر ضبط این می آغوش پری میناکنید
ساقی این بزم بیپرواست مستان بعد ازین
چشم مخمورش به یاد آرید و مستیها کنید
غیرت آن قامت رعنا بلند افتاده است
یک سر مژگان اگر مردید سر بالا کنید
میکند یک دیده ی بیدار کار صد چراغ
روزنی زین خانهٔ تاربک بر دل واکنید
زین عمارتها که طاقش سر به گردون میکشد
گردبادی به که در دشت جنون برپا کنید
چارسوی اعتبارات از زیانکاری پر است
عاقبت سود است اگر با نیستی سودا کنید
آسمانها در غبار تنگی دل خفته است
بهر این آیینه ظرفی از صفا پیدا کنید
جز فراموشی ز ما بیحاصلان بیحاصلست
گر دماغ انفعالی هست یاد ما کنید
شیوه ادبار زیب جوهر اقبال نیست
هرزه میگردد سر بیمغز ما را پا کنید
از فضولی منفعل باشید کار این است و بس
خواه اظهار گدایی خواه استغنا کنید
شور و شر بسیار دارد با تعلق زیستن
کم زبیدل نیستند این فتنه از سر واکنید
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.