هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، وفا، صبر، رنجهای هستی، و جستجوی معنا در زندگی میپردازد. شاعر از مفاهیمی مانند آینه، نفس، عشق، و مرگ استفاده کرده تا احساسات عمیق انسانی و چالشهای روحی را بیان کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای خوانندگان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۱۶۵۸
سعی نفس کفیل توست زحمت جستجو مبر
ربشه دواندنش بسست پای رسیدن ثمر
درخط مرکز وفا ننگ بلند و پست نیست
سر به طواف پا بریم گر نرسد قدم به سر
داغ فسون هستیام معنی دل ز ما مپرس
آینه را نفس زدن برد به عالم دگر
شرکت انفعال خلق جوهر نشئهٔ حیاست
بر نم جبههام فزود دامن هرکهگشت تر
عمرگذشت و میکشد ساز ادب ترانهام
نالهای از میان او یک دو عدم به پردهتر
دل به ادبگه وفا داشت سراغ مدعا
شاهد پردهٔ حیا گفت همان برون در
درخور عرض راز دل بخیهگشاست زخم لب
تا ندرند پردهات پردهٔ هیچکس مدر
طور ز آه بیدلی سینه به برق داد و سوخت
عشق گر این پیام اوست وای به حال نامهبر
آینه زنگ خورد و رفت صیقل ما چه ممکن است
از شب ما سلام گوی شام تو گر شود سحر
عجز به سر نمیکشد غیر کدورت از صفا
سیر پری ز سنگ کن بینفس است شیشهگر
طاقت یک جهان طلب در دل بیدماغ سوخت
راه هزار موج زد آبلهپاییگهر
بیدل اگر نشستهایم راه هوس نبستهایم
دامن ماست زیر سنگ نی سر ما به زیر پر
ربشه دواندنش بسست پای رسیدن ثمر
درخط مرکز وفا ننگ بلند و پست نیست
سر به طواف پا بریم گر نرسد قدم به سر
داغ فسون هستیام معنی دل ز ما مپرس
آینه را نفس زدن برد به عالم دگر
شرکت انفعال خلق جوهر نشئهٔ حیاست
بر نم جبههام فزود دامن هرکهگشت تر
عمرگذشت و میکشد ساز ادب ترانهام
نالهای از میان او یک دو عدم به پردهتر
دل به ادبگه وفا داشت سراغ مدعا
شاهد پردهٔ حیا گفت همان برون در
درخور عرض راز دل بخیهگشاست زخم لب
تا ندرند پردهات پردهٔ هیچکس مدر
طور ز آه بیدلی سینه به برق داد و سوخت
عشق گر این پیام اوست وای به حال نامهبر
آینه زنگ خورد و رفت صیقل ما چه ممکن است
از شب ما سلام گوی شام تو گر شود سحر
عجز به سر نمیکشد غیر کدورت از صفا
سیر پری ز سنگ کن بینفس است شیشهگر
طاقت یک جهان طلب در دل بیدماغ سوخت
راه هزار موج زد آبلهپاییگهر
بیدل اگر نشستهایم راه هوس نبستهایم
دامن ماست زیر سنگ نی سر ما به زیر پر
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.