هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و وابستگی شدید خود به معشوق سخن میگوید. او از تأثیرات عمیق معشوق بر روح و جسم خود میگوید و بیان میکند که چگونه وجود معشوق او را تسخیر کرده است. شاعر احساس میکند که بدون معشوق، زندگی برایش بیمعناست و از این وابستگی شدید رنج میبرد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند وابستگی شدید و احساسات پیچیده ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی بیشتری برای درک کامل داشته باشد.
غزل شمارهٔ ۱۷۵۰
تَلْخی نکُند، شیرین ذَقَنم
خالی نکُند، از میْ دَهَنَم
عُریان کُنَدَم هر صُبحدَمی
گوید که بیا، من جامه کَنَم
در خانه جَهَد، مُهْلَت نَدَهَد
او بس نکُند، پس من چه کُنم؟
از ساغَرِ او گیج است سَرَم
از دیدنِ او جان است تَنَم
تَنگ است بَرو هر هفت فَلَک
چون میرَوَد او در پیرهَنَم؟
از شیرهٔ او، من شیردِلَم
در عَربَدهاَش، شیرین سُخَنَم
میگفت که تو، در چَنگِ مَنی
من ساخْتَمَت، چونَت نَزَنَم
من چَنگِ تواَم، بر هر رَگِ من
تو زَخْمهزَنی، من تَنْ تَنَنَم
حاصل، تو زِ منْ دل بَرنکَنی
دل نیست مرا، من خود چه کَنم؟
خالی نکُند، از میْ دَهَنَم
عُریان کُنَدَم هر صُبحدَمی
گوید که بیا، من جامه کَنَم
در خانه جَهَد، مُهْلَت نَدَهَد
او بس نکُند، پس من چه کُنم؟
از ساغَرِ او گیج است سَرَم
از دیدنِ او جان است تَنَم
تَنگ است بَرو هر هفت فَلَک
چون میرَوَد او در پیرهَنَم؟
از شیرهٔ او، من شیردِلَم
در عَربَدهاَش، شیرین سُخَنَم
میگفت که تو، در چَنگِ مَنی
من ساخْتَمَت، چونَت نَزَنَم
من چَنگِ تواَم، بر هر رَگِ من
تو زَخْمهزَنی، من تَنْ تَنَنَم
حاصل، تو زِ منْ دل بَرنکَنی
دل نیست مرا، من خود چه کَنم؟
وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.