هوش مصنوعی: این متن شعری است که بهار را با تصاویر زیبا و استعاری توصیف می‌کند. شاعر از رنگ‌ها، رایحه‌ها، و جلوه‌های طبیعت در فصل بهار سخن می‌گوید و از مفاهیمی مانند رازآلودگی، تغییر، و زیبایی‌های گذرا یاد می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم عرفانی و فلسفی مانند فنا و هستی موهوم دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم استعاری و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی نیاز به درک عمیق‌تری از زندگی و هستی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۶۷۸

چشم واکن رنگ اسرار دگر دارد بهار
آنچه در وهمت نگنجد جلوه‌گر دارد بهار

ساعتی چون بوی‌ گل از قید پیراهن برآ
از تو چشم آشنایی آنقدر دارد بهار

کهکشان هم پایمال موج توفان گل است
سبزه را از خواب غفلت چند بردارد بهار

از صلای رنگ عیش انجمن غافل مباش
پاره‌هایی چند بر خون جگر دارد بهار

چشم تا واکرده‌ای رنگ از نظرها رفته است
از نسیم صبح دامن بر کمر دارد بهار

بی فنا نتوان گلی زین هستی موهوم چید
صفحهٔ ما گر زنی آتش شرر دارد بهار

از خزان آیینه دارد صبح تا گل می‌کند
جز شکستن نیست رنگ ما اگر دارد بهار

ابر می‌نالد کز اسباب نشاط این چمن
هرچه دارد در فشار چشم تر دارد بهار

ازگل و سنبل به نظم و نثر سعدی قانعم
این معانی درگلستان بیشتر دارد بهار

مو به مویم حسرت زخمت تبسم می‌کند
هرکه گردد بسملت بر من نظر دارد بهار

زین چمن بیدل نه سروی جست و نه شمشاد رست
از خیال قامتش دودی به سر دارد بهار
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.