۳۵۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۵۲

کونِ خَر را نِظامِ دین گفتم
پُشک را عَنْبَرِ ثَمین گفتم

اَنْدَرین آخُرِ جهان زِ گِزاف
بَسْ چَمَن نامِ هر چَمین گفتم

طوق بر گَردنِ کَپی بَستم
نامِ اَعْلی بر اَسْفَلین گفتم

عُذر خواهید روح را که زِ عَجْز
صِفَتِ روحْ بَهرِ طین گفتم

حلیهٔ آدم و خَلیفهٔ حَق
به هر اِبْلیس و هر لَعین گفتم

زاغ را بُلبُلِ چَمَن خواندم
خار را سَرو و یاسَمین گفتم

دیو را جِبْرئیل کردم نام
ژاژ را حُجَّتِ مُبین گفتم

ای دَریغا که کانِ نِفرین را
از طَمَعْ چند آفرین گفتم

از خَری بود آن نَبُد زِ خِرَد
که خَرِ ماده را تَکین گفتم

توبه کردم ازین خَطا گفتن
همه عُمرم بَسْ اَرْ همین گفتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.