هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از آرزوها و خواستههای خود سخن میگوید. او میخواهد مانند خورشید درخشنده و تاثیرگذار باشد، از زندگی لذت ببرد و به جایگاه والایی برسد. شاعر از آزادی و رهایی از محدودیتها صحبت میکند و میخواهد به جایگاه پادشاهی برسد و از قید و بندها رها شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند آزادی و رهایی از محدودیتها ممکن است برای سنین پایینتر قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۷۵۳
آمدم باز تا چُنان گردم
که چو خورشید جُمله جان گردم
سَرِ خُمِّ رَحْیق بُگْشایم
سَردِهِ بَزمِ سَرخوشان گردم
عِشرت اکنون عَلَم به صَحرا زد
من چو فِکْرت چرا نَهان گردم؟
باغ خُلْد است جانِ من تا من
قُرَّةُ الْعینِ باغبان گردم
برنگردم به گِردِ خود چون قُطب
گِردِ قُطْبان، چو آسْمان گردم
چون شَبَم روز گشت، ای سُلطان
فارغ از بام و پاسْبان گردم
کانِ زَرَّم، نِیَم زَرِ مَحدود
که پِیِ سنگِ اِمْتِحان گردم
تَن زن از هِی هِی شَبانانه
پادشاهَم، چرا شَبان گردم؟
که چو خورشید جُمله جان گردم
سَرِ خُمِّ رَحْیق بُگْشایم
سَردِهِ بَزمِ سَرخوشان گردم
عِشرت اکنون عَلَم به صَحرا زد
من چو فِکْرت چرا نَهان گردم؟
باغ خُلْد است جانِ من تا من
قُرَّةُ الْعینِ باغبان گردم
برنگردم به گِردِ خود چون قُطب
گِردِ قُطْبان، چو آسْمان گردم
چون شَبَم روز گشت، ای سُلطان
فارغ از بام و پاسْبان گردم
کانِ زَرَّم، نِیَم زَرِ مَحدود
که پِیِ سنگِ اِمْتِحان گردم
تَن زن از هِی هِی شَبانانه
پادشاهَم، چرا شَبان گردم؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.