هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از عشق الهی و ارتباط عمیق خود با معشوق ازلی سخن میگوید. او از آتش درونی و شور عشق خود میگوید که دو جهان را در خود جای داده است. شاعر با اشاره به مفاهیمی مانند فنا، بقا، و عشق بیحد، بیان میکند که حتی اگر جهان فانی شود، او به لطف عشق، مالک جهانی بیپایان است. همچنین، او از بیخبری خود از سود و زیان دنیوی و تمرکز بر عشق الهی سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی مانند عشق الهی، فنا، و بقا دارد. بنابراین، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.
غزل شمارهٔ ۱۷۵۴
آتشی از تو در دَهان دارم
لیکْ صد مُهر بر زبان دارم
دو جهان را کُند یکی لُقمه
شُعلههایی که در نَهان دارم
گَر جهانْ جُملِگی فَنا گردد
بی جهانْ مُلْکِ صد جهان دارم
کاروانها که بارِ آن شِکَر است
من زِ مصرِ عَدَم رَوان دارم
من زِ مَستیِّ عشقْ بیخَبَرم
که از آن سود یا زیان دارم
چَشمِ تَن بود دُرفَشان از عشق
تا کُنون جانِ دُرفَشان دارم
بَندِ خانه نِیَم که چون عیسی
خانه بر چارُم آسْمان دارم
شُکر آن را که جان دَهَد تَن را
گَر بِشُد جان، جانِ جان دارم
آنچ دادهست شَمسِ تبریزی
زِ من آن جو، که من همان دارم
لیکْ صد مُهر بر زبان دارم
دو جهان را کُند یکی لُقمه
شُعلههایی که در نَهان دارم
گَر جهانْ جُملِگی فَنا گردد
بی جهانْ مُلْکِ صد جهان دارم
کاروانها که بارِ آن شِکَر است
من زِ مصرِ عَدَم رَوان دارم
من زِ مَستیِّ عشقْ بیخَبَرم
که از آن سود یا زیان دارم
چَشمِ تَن بود دُرفَشان از عشق
تا کُنون جانِ دُرفَشان دارم
بَندِ خانه نِیَم که چون عیسی
خانه بر چارُم آسْمان دارم
شُکر آن را که جان دَهَد تَن را
گَر بِشُد جان، جانِ جان دارم
آنچ دادهست شَمسِ تبریزی
زِ من آن جو، که من همان دارم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.