هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و فلسفی به مضامینی همچون تسلیم در برابر هستی، گذر زمان، عشق، و رهایی از تعلقات دنیوی می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و نمادین مانند آینه، موج، و گل، مفاهیم عمیق عرفانی و انسانی را بیان می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری از زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۱۱

به‌ کنج زانوی تسلیم طرح امن انداز
در آب آینه‌، موجیست بی‌نشیب و فراز

به پردهٔ تو ز ساز عدم نوایی هست
که هر نفس زدنت سرمه می‌دهد آواز

در این هوسکده جهدی که بی‌نشان گردی
بس است آینه‌ات را همین قدر پرداز

گذشت فرصت و دل وانشد کسی چه‌کند
گشاد عقدهٔ بی‌رشته‌گسسته است دراز

غبار ما چو سحر سینه‌چاک می‌گذرد
که سر به سجده نبردیم و رفت وقت نماز

چو غنچه پرده‌در رنگ و بو خودآرایی‌ست
اگر تو گل نکنی نیست هیچ کس غماز

ز جیب و دامن خویشت اگر خبر باشد
بلند و پست‌تویی سر به هیچ جا مفراز

به ملک عشق ندارد تفاوت اقبال
کله شکستن محمود و چین زلف ایاز

فضای دشت و در آیینه خانه است ای صبح
تبسمی ‌کن و بر صنعت بهار بناز

نسیم‌ کوی فنا مژدهٔ چه عافیت است
که می‌رود شرر کاغذ این قدر گلباز

اگر دماغ هوس ذوق خودسری دارد
بس است چون پر رنگت شکستگی پرواز

فغان‌ که شمع صفت زین بهار نومیدی
ندید کس‌ گل انجام بر سر آغاز

به هرچه وانگری عالم‌ گرفتاری ا‌ست
ز دام و دانه مگو عمر زلف یار دراز

چه لمعه داشت فروغ جمال او بیدل
که هرکجا نگهی بود کرد با مژه ساز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.