هوش مصنوعی: این شعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های عمیق، مفاهیمی مانند فروتنی، عشق، فنا، حسرت و فراموشی را بیان می‌کند. شاعر از مخاطب می‌خواهد که از غرور و خودپسندی دوری کند، به جایگاه واقعی خود در جهان فانی آگاه باشد و با تواضع و دعا به زندگی بنگرد. همچنین، اشاره‌هایی به مرگ، حسرت‌های گذشته و فراموشی جهان دارد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی بالایی دارد که معمولاً در سنین پایین کمتر درک می‌شود. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند فنا، مرگ و حسرت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۱۵

چو شمع غره مشو چشم بر حیا انداز
سریست زحمت دوشت به زبر پا انداز

گدای درگه حاجت چه ‌گردن افرازد
بلندی مژه هم برکف دعا انداز

اشارتی‌ست ز دی کشته‌های فردایت
که هرچه پیش توآرند بر قفا انداز

به فکر خویش فتادی و باختی آرام
تو راکه‌گفت‌که خود را در این بلا انداز؟

جهان به‌کنج فراموشی دل آسوده‌ست
تو نیز شیشه به طاق همین بنا انداز

کم از حباب نه‌ای‌، نازکن به ذوق فنا
سر بریده کلاهی‌ست بر هوا انداز

به نام عزت اگر دعوی ‌کمال‌ کنی
به خانه‌های نگین نقش بوربا انداز

شهیدحسرت آن نقش پای رنگینم
به خاک‌، جای‌گلم‌، برگی از حنا انداز

غبار می‌کند از خاک رفتگان فریاد
که سرمه‌ایم‌، نگاهی به سوی ما انداز

دگر فسانهٔ ما و منت‌ که می‌شنود
بنال وگوش بر آواز آشنا انداز

به روی پردهٔ هستی‌که ننگ رسوایی‌ست
چو بیدل از عرق شرم بخیه‌ها انداز
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.