هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ تنهایی، غربت، ناکامی‌ها و آرزوهای دست‌نیافته است. شاعر از رازهای پنهان، عشق به وطن، ناتوانی در رسیدن به خواسته‌ها و سوزش درونی خود سخن می‌گوید. او با تصاویری مانند شمع سوخته، خاکستر بی‌ثمر و پرندهٔ محبوس، حالتی از یأس و امیدواری توأمان را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی، استعاره‌های پیچیده و احساسات سنگین موجود در شعر، درک آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این متن برای کسانی مناسب است که از ظرفیت فکری و تجربهٔ عاطفی لازم برای درک مضامین پیچیدهٔ انسانی و فلسفی برخوردارند.

غزل شمارهٔ ۱۷۲۷

بی‌پرده است و نیست عیان راز من هنوز
از خاک می‌دمد چوگلم پیرهن هنوز

عمریست‌ چون‌ نفس همه جهدم ولی چه سود
یک‌گام هم نرفته‌ام از خویشتن هنوز

چون شمع خامشی‌که فروزی دوباره‌اش
می‌سوزدم سپهر به داغ‌کهن هنوز

ای محو جسم دعوی آزادیت خطاست
یعنی ز بیضه نیست برون پر زدن هنوز

عالم به این فروغ نظر جلوه‌گاه‌ کیست
شمع خیال سوخته است انجمن هنوز

فریاد ما به پردهٔ دل بال می‌زند
نگذشته است پرتو شمع از لگن هنوز

اندوه غربت آب نکرده‌ست پیکرت
گل نیست ای ستمزده‌، راه وطن هنوز

آسودگی ‌چو آب‌ گهر تهمت من است
دارد ز موج دامن رنگم شکن هنوز

مرگم نکرد ایمن از آشوب زندگی
جمع است رشته‌های امل در کفن هنوز

یک جلوه انتظار تو در خاطرم‌ گذشت
آیینه می‌دمد ز سراپای من هنوز

برق تحیرم چه شد از خویش رفته‌ام
پرواز من بر آینه دارد سخن هنوز

خاکستری ز آتش من‌گل نکرده است
دل غافل است از نمک سوختن هنوز

از بی‌نصیبی من غفلت هوا مپرس
درخون تپید شوق و نگشتم چمن هنوز

بیدل غبار قافلهٔ هرزه ‌تازی‌ام
مقصد گم است و می‌روم از خویشتن هنوز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.