هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، با زبانی عرفانی و پر از استعاره، به مفاهیمی مانند عشق، حقیقت، خرد، و ناامیدی می‌پردازد. شاعر از طبیعت و عناصری مانند گل، بادام، و مجنون به‌عنوان نمادهایی برای بیان احساسات و تفکرات عمیق خود استفاده می‌کند. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم فلسفی مانند حقیقت و مجاز، و نیز اسرار وجود دارد. در نهایت، شعر با تأکید بر ناتوانی انسان در درک کامل حقایق و محدودیت‌هایش پایان می‌یابد.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان سنگین، آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد.

غزل شمارهٔ ۱۷۷۵

در آن کشورکه پیشانی‌گشاید حسن جاوبدش
گرفتن تا قیامت بر ندارد نام خورشیدش

ز خویشم می‌برد جایی‌که می‌گردم بهار آنجا
نگاه ساغر ایمای گل بادام تمهیدش

به‌گلزاری‌که الفت دسته بند موی مجنونست
هوا هر چند بالد نگذرد از سایهٔ بیدش

اشارات حقیقت بر مجاز افکند آگاهی
خرد هرجا پری در جلوه آمد شیشه فهمیدش

ز بس اسرار پیدایی دقیق افتاده است اینجا
نظر واکرد برکیفیت خویش آنکه پوشیدش

گر این یأس از شمار سال و ماه‌ کلفتم خیزد
مه نو خم شود چندان‌که از دوش اوفتد عیدش

به چندین جام نتوان جز همان یک نشئه پیمودن
تو هم پیمانه‌ای داری که پرکرده‌ست جمشیدش

جنون مضرابی ناموس الفت نغمه‌ها دارد
شکست از هر چه باشد می‌زند بر سایه امیدش

چه مقدار آگهی بر خویش چیند قطره از دریا
خیالت راست تحقیقی‌ که ممکن نیست تقلیدش

نپردازی به فکر نغمهٔ تحقیق من بیدل
که چرخ اینجا خمیدن می‌کشد با چنگ ناهیدش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.