هوش مصنوعی: این متن شعری است که به بیان مفاهیم عمیق فلسفی، عرفانی و اجتماعی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند ناامیدی، عشق، حقیقت، غفلت، و معرفت سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده، دیدگاه خود را درباره زندگی و انسان بیان می‌کند.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و دانش کافی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و تشبیه‌ها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۷۷۹

به ساز نیستی بسته‌ست شور ما و من بارش
بهارت بلبلی دارد که شکل لاست منقارش

خجالت با دماغ بید مجنون بر نمی‌آید
جهانی زحمت خم می‌کشد از دوش بی‌بارش

ز آشوب غبار دهر یکسر سنگ می‌بارد
تو ضبط شیشهٔ خودکن‌، پری خیز است‌ کهسارش

زحرف پوچ نتوان جز به بیمغزی علم‌ گشتن
سر منصور باید پنبه بندد بر سر دارش

کمند حب جاه از خلق واگشتن نمی‌خواهد
سلیمانی سری دارد که زنار است دستارش

صفا هم دام پا لغزی‌ست از عبرت مباش ایمن
به سر غلتاند گوهر را غرور طبع هموارش

به میدانی‌که رخش عزم همت می‌کند جولان
حیا از هر دو عالم می‌کشد دست عنان‌دارش

جفا با طینت مسرور عاشق بر نمی‌آید
مگراز درد محرومی زپا بیرون خلد خارش

به رفع‌ کلفت غفلت غبار خود زپا بنشان
شکست سایه دارد هر چه می‌افتد ز دیوارش

خیال بحر چندین موج گوهر در نظر دارد
که می‌داند چه‌ها دیدند مشتاقان دیدارش

مجاز پوچ ما را از حقیقت باز می‌دارد
به سیر نرگسستان غافلیم از چشم بیمارش

کبابم کرد اندوه جدایی هر چه را دیدم
کسی یارب در این محفل نیفتد با نگه‌ کارش

به تعمیر دل تنگم‌ کسی دیگر چه پردازد
طناب وسع همت پرگره بسته است معمارش

در این غفلتسرا بی عبرت آگاهی نمی‌باشد
مژه تا پا نزد بر چشم ننمودند بیدارش

چو تصویر هلال آخر به خجلت خاک شد بیدل
ز ننگ ناتمامی بر نیامد خط پرگارش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.