هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، از عشق و هجران، حیرت و شوق، و مفاهیم عمیق فلسفی و وجودی سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی معشوق، درد هجران، و حیرت ناشی از عشق می‌نویسد و به مفاهیمی مانند هستی و عدم، جنون عشق، و سرنوشت انسان می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعاره‌های به‌کاررفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۱۳

تماشایی که من دارم مقیم چشم حیرانش
هزار آیینه یک گل می‌دهد از طرف بستانش

نفس در سینه‌ام تیری‌ست از بیداد هجرانش
که من دل کرده‌ام نام به خون آلوده پیکانش

به عالم برق حسنت آتش افکنده‌ست می‌ترسم
که‌ گیرد دود خط دامن چو دست داد خواهانش‌

چنان روشن شدی یارب سواد سرنوشت من
که از بی‌حاصلی کردند نقش طاق نسیانش

ز ترک پیرهن آزادگان را نیست رسوایی
ندارد ناله آثاری که باید دید عریانش

جنون گردید ما را رهنمای کعبهٔ شوقی
که از دلهای بیطاقت بود ریگ بیابانش

صفای دل کدورت‌های امکان بر تو بست آخر
دو عالم دود کرد انشا چراغ زیر دامانش

پی آزار مردم از جهنم‌کم نمی‌باشد
بهشت جاودان و یک نفس تشویش شیطانش

عدم را هستی اندیشیدنت نگذاشت بی‌صورت
چه دشواری‌ست‌ کز اوهام نتوان‌ کرد آسانش

نظر وا کرده‌ای ترک هوسهای اقامت ‌کن
که شمع‌ اینجا همان پا می‌کشد سر از گریبانش

به گردش هر نفس رنگ بهارت دست می‌ساید
چه لازم آسیابانت‌ کند وضع پشیمانش

بیاض آرزو بیدل سواد حیرتی دارد
که روشن می‌کند عبرت به چشم پیر کنعانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.