۳۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۶۵

عاشقِ رویِ جانْ فَزایِ توایم
رَحْمَتی کُن، که در هَوایِ توایم

تو به رُخسارْ آفتابی و مَهْ
ما همه ذَرّه در هَوایِ توایم

تا تو زین پَرده رویْ بِنْمایی
مُنْتَظِر بر دَرِ سَرایِ توایم

ای کِه ما در میانِ مَجْلِس اُنْس
بی‌خود از شَربَتِ لِقایِ توایم

خیره چون دُشمنان مَکُش ما را
کآخِر ای دوستْ آشنایِ توایم

تو رضا می‌دَهی به کُشتنِ ما
ما همه بَندهٔ رضایِ توایم

گر چه با خاتَم سُلَیمانیم
ای پَری‌زاده، خاکِ پایِ توایم

شَمسِ تبریز جانِ جان‌هایی
ما همه بنده و گدایِ توایم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.