هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر عشق و وابستگی خود را به معشوق بیان میکند. او از معشوق میخواهد که رحمت کند و خود را نشان دهد، زیرا شاعر و دیگران در انتظار او هستند. شاعر خود را بنده و گدای معشوق میداند و حتی حاضر است به خاطر رضای او کشته شود. این شعر همچنین به مفاهیم عرفانی مانند لقاء و فنا اشاره دارد.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند فنا و لقاء نیاز به درک و تجربه بیشتری دارند که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵
عاشقِ رویِ جانْ فَزایِ توایم
رَحْمَتی کُن، که در هَوایِ توایم
تو به رُخسارْ آفتابی و مَهْ
ما همه ذَرّه در هَوایِ توایم
تا تو زین پَرده رویْ بِنْمایی
مُنْتَظِر بر دَرِ سَرایِ توایم
ای کِه ما در میانِ مَجْلِس اُنْس
بیخود از شَربَتِ لِقایِ توایم
خیره چون دُشمنان مَکُش ما را
کآخِر ای دوستْ آشنایِ توایم
تو رضا میدَهی به کُشتنِ ما
ما همه بَندهٔ رضایِ توایم
گر چه با خاتَم سُلَیمانیم
ای پَریزاده، خاکِ پایِ توایم
شَمسِ تبریز جانِ جانهایی
ما همه بنده و گدایِ توایم
رَحْمَتی کُن، که در هَوایِ توایم
تو به رُخسارْ آفتابی و مَهْ
ما همه ذَرّه در هَوایِ توایم
تا تو زین پَرده رویْ بِنْمایی
مُنْتَظِر بر دَرِ سَرایِ توایم
ای کِه ما در میانِ مَجْلِس اُنْس
بیخود از شَربَتِ لِقایِ توایم
خیره چون دُشمنان مَکُش ما را
کآخِر ای دوستْ آشنایِ توایم
تو رضا میدَهی به کُشتنِ ما
ما همه بَندهٔ رضایِ توایم
گر چه با خاتَم سُلَیمانیم
ای پَریزاده، خاکِ پایِ توایم
شَمسِ تبریز جانِ جانهایی
ما همه بنده و گدایِ توایم
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.