هوش مصنوعی: این شعر به بیان ناامیدی و یأس از دستیابی به فیض و رحمت الهی می‌پردازد. شاعر از قحط‌زمانه و نبودن نشانه‌های فیض در جهان شکایت دارد و اشاره می‌کند که حتی دعاهای ضعیفان نیز به جایی نمی‌رسد. او از وهم و گمان به عنوان اموری بیهوده یاد می‌کند و تأکید دارد که تنها نام «کرم» الهی در جهان باقی مانده است. شعر با تصاویری مانند اشک، آه، دود آه، و خواب مرگ، فضایی غمگین و ناامیدانه را ترسیم می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، ناامیدی و یأس موجود در شعر، و استفاده از استعاره‌های پیچیده، درک این متن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین، برخی مضامین مانند «خواب مرگ» و «غم‌واقعیت‌های تلخ زندگی» ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۴۷

خلقی است شمع‌وار در این قحط جای فیض
قانع به اشک و آه ز آب و هوای فیض

بیهوده بر ترانهٔ وهم و گمان مپیچ
قانون این بساط ندارد نوای فیض

از صبح این چمن نکشی ساغر فریب
خمیازه موج می‌زند از خنده‌های فیض

نام ‌کرم اگر شنوی در جهان بس است
اینجا گذشته است ز عنقا همای فیض

حشر هوس ز شور کرم ‌گرد می‌کند
امن است هرکجا به‌میان نیست پای‌فیض

اقبال ظلم پایه به‌اوجی رسانده است
کانجا نمی‌رسد ز ضعیفی دعای فیض

چشمت ز خواب باز نگردیده صبح رفت
ترسم زگریه وانکشی خونبهای فیض

گرد حقیقتی به‌ نظر عرضه می‌دهند
تا چشم‌ کیست قابل این توتیای فیض

از دود آه منصب داغ جنون بلند
گلزار غیر ابر ندارد لوای فیض

عمری‌ست درکمینگه ساز خموشی‌ام
چین‌ کرده است ناله‌ کمند رسای فیض

آخر به‌خواب مرگ ‌کشد صبح پیریت
افسون لغزش مژه دارد صفای فیض

آغوش صبح می‌کند اینجا وداع شب
بیدل بقدر نفی تو خالیست جای فیض
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.