۲۸۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۷۷۰

آمد سَرمَست سَحَر دِلْبَرم
بی‌خود و بِنْشَست به مَجْلِس بَرَم

گَرم شُد و عَربَده آغاز کرد
گفت که تو نَقْشی و من آزَرَم

تو به دو پَر می‌پَری و من به صد
تو زِ دو کَسْ من زِ دو صد خوش­تَرَم

گر چه فُروتَر بِنِشَستم زِ لُطف
مَن زِ حَریفانْ به دو سَر بَرتَرم

یک قَدَحَم بیست چو جامِ شماست
تا همه دانند که من دیگرم

ساغَرِ من تا لب و باقی به نیم
جان و دِلَم زَفْت و به تَنْ لاغَرَم

صورتِ من نایَد در چَشمِ سَر
زان که ازین سَر نِیَم و زان سَرَم

من پِنهان در دل و دلْ هم نَهان
زان که دَرین هر دو صَدَف گوهرم

گَر قَدَحی بیش‌تَر از من خوری
من دو سَبو بیش­تَر از تو خورم

گَر به دو صد کوه چو بُز بَردَوی
من کُه و بُز را دو شِکَم بَردَرَم

چون بِدَوَم، مَهْ نَبُوَد هم­تَکَم
چون بِجَهَم، چَرخْ بُوَد چَنْبَرم

چون بِبَرَم دست به سویِ سِلاح
دَشْنهٔ خورشید بُوَد خَنجَرم

خُشک نِمایَد بَرِ تو این غَزَل
چون نَشُدی تَر زِ نَمِ کوثَرَم

کور نِه‌اَم لیکْ مرا کیمیاست
این دِرَمِ قَلْب از آن می­خَرَم

جُزو و کُلَم یارِ مرا دَرخور است
نی خورَدَم غَمّ و نه من غَم خورَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.