هوش مصنوعی: این متن شعری است که با استفاده از استعاره‌های مختلف مانند صدف، دریا، موج و گوهر، به مفاهیمی مانند عزلت، حیرت، طلب و رنج‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از صدف به عنوان نماد صبر، رنج و زیبایی درونی یاد می‌کند و از بحر و موج به عنوان نشانه‌های بی‌قراری و جستجو. در نهایت، متن به نوعی نگاه فلسفی به زندگی و مبارزه با سختی‌ها دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و واژه‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۸۲

جای آن است‌که بالد گهر شان صدف
بحر در قطرگی اینجا شده مهمان صدف

عزلت از حادثهٔ دهر برون تاختن است
موج دریا نشود دست و گریبان صدف

نیست در عالم بی‌مطلبی اسباب دویی
دل صافیست همان دیدهٔ حیران صدف

ظرف بیتابی یک قطره ندارد این بحر
موج‌گوهر شو و میتاز به میدان صدف

جهد افسوس طلب آبله‌واری دارد
سودن دست‌گهر ریخت به دامان صدف

قسمتت گر دم آبی‌ست غنیمت می‌دان
بحر بیجا نشکسته‌ست لب نان صدف

بر یتیمان چقدر سایه فکن خواهد بود
به دو دیوار نگون‌خانهٔ وبران صدف

صحبت مرده‌دلان سخت سرایت دارد
آب‌گوهر همه وقت است به زندان صدف

زلهٔ مائدهٔ حرص نیندوخته‌ایم
استخوان خشکی مغز است در انبان صدف

جوش یاسی‌ست بهار طرب ما بیدل
می‌دمد چشم پر آب از لب خندان صدف
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.