هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که چگونه عشق معشوق بر تمام وجودش تسلط دارد و بدون او زندگی برایش بی‌معناست. شاعر از احساسات شدید خود، از جمله عشق، تسلیم، وابستگی و حتی ترس از دست دادن معشوق صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایین‌تر چالش‌برانگیز باشد. بنابراین، این متن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است.

غزل شمارهٔ ۱۷۷۵

گَر تو کُنی رویْ تُرُش زَحْمَت از این جا بِبَرَم
گَر تو مَیی من قَدَحَم، وَرْ تُرُشی من کَبَرم

عَبَّسَ وَجْها سَنَدی، کانَ سَناهُ مَدَدی
کُلُّ هَوی یَهْوِیَهُ ذاکَ جَمیل وَ کَرَم

زنده نباشد دلِ من، گَر به مَهَش دل نَدَهَم
عقل ندارد سَرِ من، گَر زِ نَباتَش نَچَرَم

مَبْسِمُهُ بَلْبَلَنی، عابِسُهُ زَلْزَلَنی
ما شِطُهُ شَیَّبَنی، غَیْبَتُهُ اَلْفُ هَرَم

گَر کَژی آرَم سویِ او، هَمچو کَمانْ تیر خورم
وَرْ هُنر آرَم سویِ او عَرضه کُنم، بی‌هُنَرم

بارِحَتی فِکْرَتُهُ هَیَّجَنی قَلْقَلَنی
اَطوفُ سَکِرا مُغْتَنِما حَوْلَ حَرَم

گَر پِیِ رایَش نَرَوَم، بادْ گُسَسته رَگِ من
وَرْ سویِ بَحْرش نَرَوم، بادْ شِکَسته گُهَرم

ظَلْتُ بِهِ مُقْتَنیا، مُرتَزِقَا مُجْتَنیا
نَخْلَهَ خُلْد، نَبَتَتْ وَسْطَ رِیاض وَاِرَم

چون که شکارش نشَوَم خواجه یَقین دان که سگم
چون پِیِ اَسْپَش نَدَوَم خواجه یَقین دان که خَرَم

کُنْتُ ثَقیلا کَسِلا، خَفَّفَنی جَذْبَتُهُ
نَمْتُ عَلی قارِعَه عاصَفَنی سَیْلُ عَرِم

گفتم بَسته‌ست دِلَم، گفت مَنَم قُفل گُشا
گفتم کُشتی تو مرا، گفت من از تو بَتَرم

رو، سُخَنِ کار مگو، کَزْ همه آزاد شُدم
رو، سُخَنِ خار مگو، چون همه گُل می‌سِپَرَم
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۷۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.