هوش مصنوعی: این شعر از بیدل اصفهانی، بیانگر دردها و رنج‌های عاشقانه، ناامیدی‌ها و تردیدهای شاعر است. او از دل‌هایی می‌گوید که از هم جدا شده‌اند، از رازهایی که نمی‌توان با کسی در میان گذاشت و از امیدهای از دست رفته. شاعر با تصاویر زیبایی مانند گدازه شدن سنگ از حرف عشق، نفس آیینه‌ای که زنگار یأس گرفته و دل حباب‌گونه‌ای که در هوا رها شده، احساسات خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی و استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده، برای مخاطبانی مناسب است که از درک ادبی بالاتری برخوردارند. نوجوانان در این سن معمولاً توانایی تحلیل و درک چنین مضامینی را دارند.

غزل شمارهٔ ۱۹۲۲

ز من عمریست می‌گردد جدا دل
ندانم با که گردید آشنا دل

ز حرف عشق خارا می‌گدازد
من و رازی‌که نتوان‌گفت با دل

به فکر ناوک ابروکمانی
چو پیکانم‌ گره از سینه تا دل

به امید پری مینا پرستیم
ز شوقت‌ کرد بر ما نازها دل

نفس آیینه را زنگار یأس است
ز هستی باخت امید صفا دل

به رنگ لاله نقد دیگرم نیست
مگر از داغ خواهد خونبها دل

تپش‌گم‌کرده اشکی ناتوان چشم
گره بالیده آهی نارسا دل

ثباتی نیست بنیاد نفس را
حباب ما چه بندد بر هوا دل

مزن ای بیخبر لاف محبت
مبادا آب‌ گردد از حیا دل

در آن معرض‌ که جوشد شور محشر
قیامت هم تو خواهی بود با دل

حریفان از نشان من مپرسید
خیالی داشتم‌ گم‌ گشت با دل

فسردن بیدل از بیدردی‌ام نیست
چو موج‌ گوهر‌م در زیر پا دل
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.