هوش مصنوعی: این شعر به موضوع تغافل (بی‌اعتنایی عمدی) و تأثیرات آن بر زندگی و روابط انسان‌ها می‌پردازد. شاعر از گل‌های تغافل، فتنه‌های جهان، و دشواری‌های عشق و هوس سخن می‌گوید و به خواننده هشدار می‌دهد که تغافل می‌تواند منجر به نابودی و توفان‌های روحی شود. در نهایت، شاعر از اهمیت عبرت‌گیری و هوشیاری در زندگی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به هوس و فتنه‌های جهان نیازمند بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری است.

غزل شمارهٔ ۱۹۳۴

زین باغ‌ گذشتیم به احسان تغافل
گل بر سر ما ریخت گریبان تغافل

طومار تماشای جهان فتنهٔ سوداست
خواندیم خط امن ز عنوان تغافل

مشکل که درین عشوه‌سرا کام ستاند
فریاد دل از سرمه فروشان تغافل

مغرور نباشیدکه این یک دو نفس عمر
وارسته نگاهیست به زندان تغافل

یارب به‌ چه نیرنگ چنین‌ کرده خرابم
شوخی‌ که ندارد ز من امکان تغافل

گوهر دو جهان تشنه لب یأس بمیرد
ای جان تغافل مشکن شان تغافل

برطرف بناگوش تو صف می‌کشد امروز
گردی عجب از دامن میدان تغافل

یک سطر نگاه غلط‌انداز نخواندیم
زان سرمه که دارد خط فرمان تغافل

عبرت‌ گهر قلزم اسرار نگاهیم
ما را نتوان داد به توفان تغافل

عمریست‌ که اطفال هوس هرزه خرامند
مشق ادبی‌ کن به دبستان تغافل

ما و هوس هرزه نگاهی چه خیالست
دارد سر ما گوی گریبان تغافل

بیدل مژه مگشای‌ که در عالم عبرت
کس سود ندیده است به نقصان تغافل
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.