هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دوری یار می‌گوید و از رنج‌هایی که در این راه متحمل شده است. او از تلاش‌های بی‌ثمرش برای یافتن معشوق و سوختن در آتش عشق سخن می‌گوید. همچنین، از شرم و حیرتی که تجربه کرده و از گذشتن از خود برای رسیدن به معشوق یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۶۰

صورت خود ز تو نشناخته‌ام
اینقدر آینه پرداخته‌ام

گر فروغی‌ست درین تیره بساط
رنگ شمعی‌ست که من باخته‌ام

رم آهو به غبارم نرسد
در قفای نگهی تاخته‌ام

دوری یار و صبوری ستم است
آبم از شرم که نگداخته‌ام

داغ تحقیق به تقلیدم سوخت
کاش پروانه شود فاخته‌ام

برده‌ام بر فلک افسانهٔ لاف
صبح خیز از نفس ساخته‌ام

شرم حیرت مژه خواباندن داشت
تیغها سر به نیام آخته‌ام

فرصت ناز حباب آنهمه نیست
سر به بی‌گردنی افراخته‌ام

هستی از خویش ‌گذشتن دارد
یک دو دم با سر پل ساخته‌ام

بیدل این بار که بر دوش من است
مژه تا خم شود انداخته‌ام
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۵۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.