هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس ناتوانی، تنهایی و حسرت خود می‌گوید. او از بی‌پناهی، ناله‌های دل شکسته و آرزوی رهایی از خود سخن می‌گوید. همچنین، به مفاهیمی مانند مرگ، زندگی و نیستی اشاره می‌کند و در نهایت، از شکست‌های خود و ناامیدی‌هایش می‌نالد.
رده سنی: 18+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، مفاهیمی مانند مرگ، نیستی و حسرت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۶۱

بیدست و پا به خاک ادب نقش بسته‌ام
در سایهٔ تأمل یادش نشسته‌ام

فریاد ما به‌گو ‌ش ترحم شنیدنی است
پربینوا چو نغمهٔ تارگسسته‌ام

ای کاش سعی بیخودیی داد ما دهد
بالی‌که داشت رنگ به حیرت شکسته‌ام

گوشی که بر فسانهٔ ما وا رسد کجاست
حرمان نصیب نالهٔ دلهای خسته‌ام

جمعیم چون حواس در آغوش یکنفس
گلهای چیدهٔ به همین رشته دسته‌ام

خجلت نیاز دعوی مجهول ماکه‌کرد
نگذشته زین سو آن سوی افلاک جسته‌ام

این است اگر عقوبت اسباب زندگی
از هول مرگ و وسوسهٔ حشر رسته‌ام

بیدل مپرس از ره هموار نیستی
بی چین ‌تر از نفس همه دامن شکسته‌ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.