هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و درونی شاعر می‌پردازد که شامل تناقض‌ها، حیرت‌ها و جست‌وجوهای معنوی است. شاعر از تپش دل، مستی معنوی، سوختن و روشنایی، حیرت و آگاهی سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند هستی، آزادی و عجز اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به نوعی از خودآگاهی و پذیرش می‌رسد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از مضامین مانند هستی، مرگ و معنویت ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۹۷۷

چون تپش در دل نفس دزدیده‌ام
موجم اما در گهر لغزیده‌ام

مستی‌ام از مشرب میناگری‌ست
هر قدر بالیده‌ام کاهیده‌ام

رفتن رنگم به آن کو می‌برد
از که راه خانه‌ات پرسیده‌ام

حیرتم آیینهٔ تحقیق نیست
اینقدر دانم که چیزی دیده‌ام

فطرت شمع از گدازم روشن است
سوختن را آبرو فهمیده‌ام

عالم رنگست سر تا پای من
در خیالت گرد خود گردیده‌ام

چون سحر از وحشتم غافل مباش
تا گریبان دامن از خود چیده‌ام

کسوت هستی چه دارد جز نفس
از همین تار اینقدر بالیده‌ام

رنگ تا باقیست آزادی‌کجاست
بهر خود چون‌گل نفس دزدیده‌ام

عمرها شد از خم دیوار عجز
سایه پیدا کرده‌ام خوابیده‌ام

شرم هستی از خود آگاهم نخواست
تا شدم عریان مژه پوشیده‌ام

بیدل افسون کری هم عالمی است
گوشم اما حرف کس نشنیده‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.