هوش مصنوعی: شاعر در این متن از حالات درونی خود سخن می‌گوید، از جدایی از خویشتن، بی‌اعتدالی، شکست‌دلی، و انتظار کشیدن. او از فقر و ادب سخن می‌گوید و خود را مانند آیینه‌ای بی‌انفعال توصیف می‌کند که خوب و بد روزگار را منعکس می‌کند. شاعر به ناتوانی خود اعتراف می‌کند و از پرواز ناتوان خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناتوانی، شکست‌دلی، و انتظار نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۰۰۰

رفتم ز خویش و یاد نگاهیست حالی‌ام
مستی نماست آینهٔ جام خالی‌ام

یک روی و یک دلم به بد و نیک روزگار
آیینه کرد جوهر بی انفعالی‌ام

هر برگ ‌گل به عرض من آیینه است و من
چون بو هنوز در چمن بی مثالی‌ام

عمریست در ادبکدهٔ بوریای فقر
آسوده‌تر ز نکهت گلهای قالی‌ام

در پرده کوس سلطنت فقر می‌زند
حیرت صداست چینی ناز سفالی‌ام

بخت سیاه ‌کو که ز ضعفم نشان دهد
بر شب نوشته‌اند برات هلالی‌ام

شد خاک از انتظار تو چشم تر و هنوز
قد می‌کشد غبار نگه از حوالی‌ام

هر جزوم از شکسته دلی موج می‌زند
من شیشه ربزه‌ام حذر از پای‌مالی‌ام

در هر سری به نشئهٔ دیگر دویده است
چون موج باده ریشهٔ بی‌اعتدالی‌ام

موج از گهر ندامت دوری نمی‌کند
اندیشهٔ فراق ندارم وصالی‌ام

بیدل به ناتوانی خود ناز می‌کنم
پرواز آشیانی افسرده بالی‌ام
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.