هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و متضاد شاعر است که میان شور و جنون، آرامش و وحشت، و عشق و رنج در نوسان است. شاعر از تجربیات خود در مواجهه با طبیعت، عشق، و دردهای درونی سخن می‌گوید و با تصاویر شاعرانه‌ای مانند گل، شرار کاغذ، و شیشه‌ی شراب، حالات روحی خود را به تصویر می‌کشد. او از رهایی از قید و بندهای درونی و بیرونی می‌گوید و در نهایت، به نوعی پذیرش و تسلیم در برابر جریان زندگی می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و روان‌شناختی موجود در شعر، همراه با استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده، ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج، جنون، و شکست ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۷۱

گهی بر صبح پیچیدم‌ گهی با گل جنون‌ کردم
به چاک صد گریبان خویش را از خود برون‌ کردم

شرار کاغذ من محمل شوق ‌که بود امشب
که هرجا جلوه‌کرد آسودگی وحشت فزون‌کردم

شکستم رنگ و بیرون جستم از تشویش سودایی
برای چشم بند هر دو عالم یک فسون ‌کردم

غرورهیچکس با جرات من برنمی‌آید
جهان برخصم جست و من همین خود را زبون ‌کردم

بهار آمد تو هم ای زاهد بی‌درد تزویری
چمن‌ گل‌، شیشه قلقل‌، یار مستی‌، من جنون ‌کردم

هجوم‌ گردش رنگم غرور دل شکست آخر
به چندین دور ساغر شیشه‌ای را سرنگون ‌کردم

به قدر هر نفس می‌باید از خویشم برون رفتن
غباری را به ذوق جانکنی ها بیستون ‌کردم

نسیم هرزه ‌تاز من عرق آورد شبنم شد
درین خجلت سرا کاری که می‌باید کنون کردم

چه خواهم خواست عذر نازپروردی‌که رنگش را
به تکلیف خرام سایهٔ‌ گل نیلگون کردم

حنای دست او بیدل زیان پیمای سودن شد
من از شمشیر بیدادش نمردم بلکه خون‌کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.