هوش مصنوعی: شاعر در این متن با زبانی عاشقانه و پراحساس، از عشق و وابستگی خود به معشوق سخن می‌گوید. او از فداکاری‌ها، اسارت در عشق، و میل به وصال معشوق می‌گوید و از مفاهیمی مانند نیاز، ناز، خرید و فروش عشق، و تشنگی دیدار معشوق استفاده می‌کند. متن پر از استعاره‌های زیبا و احساسی است که عمق عشق شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۱۰۰

با صد حضور باز طلبکارت آمدم
دست چمن‌ گرفته به‌ گلزارت آمدم

جمعیتی دلیل جهان امید بود
خوابیدم و به سایهٔ دیوارت آمدم

شغل نیاز و ناز مکرر نمی‌شود
بودم اسیر و باز گرفتارت آمدم

بیع و شرای چار سوی عشق دیگر است
خود را فروختم‌ که خریدارت آمدم

احسان‌ به هرچه می‌ خردم‌ سود مدعاست
از قیمتم مپرس به بازارت آمدم

وصل محیط می‌برد از قطره ننگ عجز
کم نیستم به عالم بسیارت آمدم

قطع نظر ز هر دو جهانم‌ کفیل شد
تا یک نگاه قابل دیدارت آمدم

مستانه می‌روم ز خود و نشئه رهبر است
گویا به یاد نرگس خمارت آمدم

دیگر چه سحر پرورد افسون آرزو
من زان جهان به حسرت رفتارت آمدم

وقف طراوت من بیدل تبسمی
پر تشنه‌ کام لعل شکر بارت آمدم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.