۲۴۶ بار خوانده شده
گاه خرد جوهرم، گاه جنون خودم
انجمن جلوهٔ بوقلمون خودم
صبح بهار دلم لیک ز کمفرصتی
تا نفسی گل کند گرد برون خودم
شور چمن دادهام کوچهٔ زنجیر را
تا به بهار جنون راهنمون خودم
صید بتان کردهام از نگه حیرتی
زین عمل آیینهسان داغ فسون خودم
تنگی آغوش دل سوخت پر افشانیام
الفت این آشیان کرد زبون خودم
گر نبود زندگی رنج هوسها کراست
در خور آب بقا تشنهٔ خون خودم
تالب جرات نفس مایل اظهار نیست
غنچه صفت مرهم زخم درون خودم
خلوت آیینهام موج پری میزند
اینکه توام دیدهای نقش برون خودم
تا به ثریا رسید آبلهٔ پای من
اینقدر افسردهٔ همت دون خودم
در خور ظرف خیال حوصله دارد حباب
بیدل دریاکش جام نگون خودم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
انجمن جلوهٔ بوقلمون خودم
صبح بهار دلم لیک ز کمفرصتی
تا نفسی گل کند گرد برون خودم
شور چمن دادهام کوچهٔ زنجیر را
تا به بهار جنون راهنمون خودم
صید بتان کردهام از نگه حیرتی
زین عمل آیینهسان داغ فسون خودم
تنگی آغوش دل سوخت پر افشانیام
الفت این آشیان کرد زبون خودم
گر نبود زندگی رنج هوسها کراست
در خور آب بقا تشنهٔ خون خودم
تالب جرات نفس مایل اظهار نیست
غنچه صفت مرهم زخم درون خودم
خلوت آیینهام موج پری میزند
اینکه توام دیدهای نقش برون خودم
تا به ثریا رسید آبلهٔ پای من
اینقدر افسردهٔ همت دون خودم
در خور ظرف خیال حوصله دارد حباب
بیدل دریاکش جام نگون خودم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.