هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر سبک هندی، بیانگر احساسات عمیق و پیچیده‌ی شاعر درباره‌ی تنهایی، ناامیدی، و جستجوی معنا در زندگی است. او از فراز و نشیب‌های زندگی، تضادها، و بی‌پاسخی جهان می‌گوید و خود را در این میان گم‌شده و دور از خانه می‌یابد. شعر پر از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق است که حس غربت و دل‌تنگی را منتقل می‌کنند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، فضای غمگین و پیچیده‌ی شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد تا به خوبی درک شود.

غزل شمارهٔ ۲۱۲۱

ز خودداری چو موج گوهر آخر سنگ گردیدم
فراهم آمدم چندانکه بر خود تنگ گردیدم

خموشی هم به ساز شرم مطلب برنمی‌آید
نوا بر سرمه بستم بسکه بی‌آهنگ گردیدم

به غفلت وانمودم جوهر اسرار امکان را
جهان آیینه پیدا کرد تا من رنگ گردیدم

به عرض قابلیت‌ گفتم اقبالی‌کنم حاصل
سزاوار فشار دیده‌های تنگ گردیدم

فراهم کردن اضداد ربط عافیت دارد
جهان بر صلح زد تا دستگاه جنگ‌گردیدم

ندانم از که خواهد یأس داد ناشناسایی
که من از خانه دور از خود به صد فرسنگ گردیدم

به هر بی‌دست‌وپایی سعی همت‌ کارها دارد
بنای هر که از خود رفت من چون رنگ گردیدم

به قید لفظ بودم عمرها بیگانهٔ معنی
کم میناگرفتم با پری همسنگ‌گردیدم

به پیری هم وفایی ناله نپسندید سازم را
نی این بزم بودم تا خمیدم چنگ گردیدم

به هر واماندگی ممنون چندین طاقتم بیدل
که چون پرگار گرد خود به پای لنگ گردیدم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.