هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد فراق و دوری معشوق می‌نالد و از ناامیدی، بیماری، و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. او از بی‌قراری، اشک‌ها، و ناله‌هایش می‌گوید و آرزو می‌کند که ای‌کاش می‌توانست به معشوق بازگردد یا حتی به عدم پناه ببرد. احساس تنهایی و درماندگی در سراسر شعر مشهود است.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، مضامین ناامیدی و رنج ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۳۴

هیهات تا که از نظرم رفت دلبرم
من خاک ره به سر چه‌کنم خاک بر سرم

پوشید چشم از دو جهان ‌گرد رفتنش
آیینه نقش پاست به هر سو که بنگرم

بیمار یأس بر که برد شکوهٔ الم
داغم ز ناله‌ای که تهی کرد بسترم

زبن عاجزی ‌کسی چه به حالم نظر کند
سوزن به دیده می‌شکند جسم لاغرم

فریاد من ز شمع به‌گوش ‌که می‌رسد
هر چند بال ناله‌کشم رنگ بی‌پرم

گرمی در آتش تب و تابم نفس‌ گداخت
خاکستری مگر بکشد در ته پرم

جیب ملامتم زتظلم بهانه جوست
مژگان ‌به هر که باز کنم سینه می‌درم

در دامنی‌ که دست زنم از ادب شلم
بر وعده‌ای که گوش نهم از حیا کرم

اکنون‌ کجاست حوصله و کو امید عیش
می پیش ازبن نبود که کم شد ز ساغرم

ای‌کاش در عدم به سراغم رضا دهند
تا من بدان جهان دوم و بازش آورم

بر فرق بیکسم‌ که نهد دست داغ دل
در ماتمم که گریه کند دیدهٔ ترم

بیدل کجا روم ز که پرسم مقام یار
آواره قاصد نفسم نامه می‌برم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.