هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق شاعر از رنج، حسرت، ناامیدی و تنهایی است. شاعر از مرگ زودهنگام، بی‌عدالتی‌های زندگی، و بی‌پناهی خود سخن می‌گوید. او از نبود عشق و همراهی، تلاش‌های بی‌ثمر و ناتوانی در شناخت خود رنج می‌برد. تصاویری مانند 'بی‌آتشی سوخت در پنبه‌زار' و 'بخت سیه کرد شب‌زنده‌دارم' نشان‌دهندهٔ یأس و اندوه عمیق اوست.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارد. همچنین، لحن سنگین و مفاهیم پیچیدهٔ آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است نامفهوم یا دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۳۸

بیکس شهیدم خون هم ندارم
دیگر که ریزد گل بر مزارم

حسرت‌کش مرگ مردم به پیری
بی آتشی سوخت در پنبه‌زارم

سنگی‌ که زد یأس بر شیشهٔ من
رطل‌ گران بود بهر خمارم

افسون اقبال خوابی گران داشت
بخت سیه ‌کرد شب زنده دارم

بی ‌مطلبی نیست‌ تشویش هستی
چون دوش مزدور ممنون بارم

باید به خون خفت تا خاک‌ گشتن
عمریست با خویش افتاده کارم

تمثال تحقیق دارد تأمل
آیینه خشکست دل می‌فشارم

ای ‌کلک نقاش مژگان به خون زن
از من کشیدند تصویر یارم

صحرانشین‌اند آواره‌گردان
بی دامنی نیست سعی غبارم

رنگی نبستم از خودشناسی
آیینه عنقاست یا من ندارم

سر می‌کشد از من وهم هستی
خاری ندارم کز پا برآرم

بیدل ندانم در کشت الفت
جز دل چه ‌کارم تا بر ندارم
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.