هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر درد و رنج شاعر از دوری معشوق و جستجوی معنوی اوست. شاعر از زخم دل، حسرت دیدار، و تنهایی می‌گوید و از مفاهیمی مانند آیینه، گل، و طبیعت برای بیان احساسات خود استفاده می‌کند. در نهایت، امید به وصال و شادی را نیز بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۲۱۴۳

زخمی به دل از دست نگارین تو دارم
یارب‌که شود برگ حنا سنگ مزارم

آیینه جز اندیشهٔ دیدار چه دارد
گر من به خیال تو نباشم به چه‌کارم

هر چند به راه طلب افتاده‌ام از پا
ننشسته‌ چو نقش قدم آبله دارم

آغوش هوس تفرقهٔ وضع حضور است
چون غنچه اگر جمع شودگل به‌کنارم

داده‌ست به باد تپشم حسرت دیدار
آیینه چکدگر بفشارند غبارم

چون نخل سر و برگ غرورم چه خیالست
هرچند روم سر به هوا ریشه سوارم

رنگ پر طاووس ندارد غم پرواز
درکارگه آینه خفته‌ست بهارم

در چشم کسان می‌کنم از دور سیاهی
خورشیدم و آیینهٔ تحقیق ندارم

زان پیش که آید به جنون ساغر هستی
مینا به دل سنگ شکسته‌ست خمارم

در وصل ز محرومی دیدار مپرسید
آیینه نفهمیدکه من با که دچارم

چون رشتهٔ تسبیح‌ خورم غوطه به صد جیب
تا سر به هوایی‌که ندارم به در آرم

کس قطره‌کند تحفهٔ دریا چه جنون است
دل پیشکشت‌ گر همه عذر است نیارم

شاید به نگاهی‌کندم شاد و بخواند
مکتوب امیدم برسانید به یارم

افسردگی‌گل نکشد آفت چیدن
بیدل چقدر گردش رنگست حصارم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.