هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های درونی خود سخن می‌گوید. او به جای توجه به ظاهر و جسم، به تعمیر دل مشغول است و با نگاهی عمیق به قربانیان و رنج‌های بشری می‌پردازد. شاعر از صبر، نومیدی، آوارگی و غربت در وطن خود می‌گوید و با وجود پیری، هنوز به امید و افسون آن دل بسته است. او از عشق و یاد یار سخن می‌گوید و در نهایت، به عریانی و رنج‌های وجودی خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نومیدی، غربت و رنج‌های وجودی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۲۱۷۶

نی سر تعمیر دل دارم نه تن می‌پرورم
مشت خاکی را به ذوق خون شدن می‌پرورم

با نگاه دیدهٔ قربانیانم توأمی است
بی‌نفس عمری‌ست خود را درکفن می‌پرورم

صبر دارم تا کجا آتش به فریادم رسد
تخم نومیدی سپندم سوختن می‌پرورم

سایه وار آسودگیهایم همان آوارگی‌ست
تیره روزم شام غربت در وطن می‌پرورم

پیرم و شرمم نمی‌آید ز افسون امل
عبرتی در سایهٔ نخل‌کهن می‌پرورم

بسته‌ام دل را به یاد چین‌ گیسوی‌ کسی
در دماغ نافه‌ای فکر ختن می‌پرورم

اختیار گوشهٔ خاموشیم بیهوده نیست
قدردان معنی‌ام ربط سخن می‌پرورم

بی‌تماشایی نمی‌باشد تعلق زار جسم
در قفس زین مشت پرگل در چمن می‌پرورم

اشک مجنون آبیار انتظار عبرتی‌ست
می‌دمد لیلی نهالی را که من می‌پرورم

بیدل این رنگی ‌که عریانی ز سازش‌ کم نبود
در قیاس ناز آن‌ گل پیرهن می‌پرورم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.