هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر پارسی‌گوی، بیانگر احساسات عمیق عرفانی و فلسفی است. شاعر از حیرت و شگفتی‌های وجودی، عشق، تسلیم، نیاز، و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. او از مفاهیمی مانند آیینه، غنچه، شوق، و آزادی بهره می‌برد تا حالات درونی خود را به تصویر بکشد. شعر پر از استعاره‌ها و نمادهای عرفانی است که خواننده را به تفکر وامیدارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و نمادها نیاز به دانش ادبی و تجربه‌ی زندگی بیشتری دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۱۸۶

حیرت دمد از شوخی گل کردن رازم
در آینه جوهر شکند نغمهٔ سازم

چون غنچه سر زانوی تسلیم‌که دارم
صد جبهه به خون می‌تپد از وضع نیازم

وسعتگر انداز تغافل چه فسون داشت
بر روی دو عالم مژه ‌کردند فرازم

زان پیش که آیینه شود طعمهٔ زنگار
بگذار که چندی به خیال تو بنازم

زین عرصهٔ شطرنج جنون تازی هوشست
چیزی نتوان برد اگر رنگ نبازم

تا سجده به همواری خاکم نرساند
دارد گره ابروی محراب نمازم

خواب عدم افسانهٔ تعبیر ندارد
آیینهٔ خاکم چه حقیقت چه مجازم

آزادی من عرض گرفتاری شوقیست
چون دیدهٔ حیرت‌ زدگان عقدهٔ بازم

چون شعله ‌که آخر به دل داغ نشیند
در نقش قدم ریخت هجوم تک و تازم

زبن بیش غبارم تپش شوق نگیرد
چون اشک به صد بوته دویده‌ست‌ گدازم

شبنم ز هوا تا چقدر گرد نشاند
عمریست ز خود می‌روم و آبله سازم

بیدل امل اندیشی‌ام از عجزرسایی‌ست
واماندگی افکند به این راه درازم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.