هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، شاعر سبک هندی، سرشار از تصاویر پیچیده و استعاره‌های غنی است. شاعر از نیرنگ‌های دنیا، رنج‌های وجود، و جست‌وجوی معنا در میان این‌همه ابهام می‌گوید. او از دل‌شکستگی، تنهایی، و ناتوانی در یافتن آرامش سخن می‌راند و در نهایت، به‌ظاهر تسلیم سرنوشت می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و لحن غمگینانهٔ شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل‌درک یا جذاب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۳۹

چمن طراز شکوه جهان نیرنگم
مسلّم است چو طاووس سکهٔ رنگم

ز نیستان تعلق به صد هزار گره
نیی نرست ‌که ‌گردد حریف آهنگم

دل ستم‌زده با تنگنای جسم نساخت
فشار ریخت برون آبگینه از سنگم

بهار دهر ندارد ز خندهٔ اوهام
ذخیره‌ای که کند میهمانی بنگم

چه نغمه واکشم از دل ‌که لعل خاموشت
بریشم از رگ یاقوت بست بر سنگم

به یاد چشم تو عمریست می‌روم از خویش
به میل سرمه شکستند گرد فرسنگم

مباد وحشت ناز تو رنگ چین ریزد
به دامن تو نهفته است صورت چنگم

به‌جز غبار ندانم چه بایدم سنجید
ترازوی نفسم‌، باد می‌برد سنگم

به هیچ صورتم از انفعال رستن نیست
عرق سرشت تری چون طبیعت ننگم

چنار تا به‌ کجا عیب مفلسی پوشد
هزار دستم و بیرون آستین تنگم

شکسته بالم و در هیچ جا قرارم نیست
به این چمن برسانید نامهٔ رنگم

چو سایه آینهٔ تیره‌روز خود بیدل
به صیقلی نرساندم مگر خورد زنگم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.