هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از نبود باده و شوق زندگی شکایت می‌کند و از حسرت‌ها و ناتوانی‌های خود می‌گوید. او به دنبال تب شوقی است که در آخرین لحظات زندگی، آینه را آبله‌گون کند. شاعر از تهمت‌های ناروا و ناتوانی در رفع خجالت می‌نالد و آرزو می‌کند که مانند شراره‌ای از نفس سوخته سر برآورد. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که اگر تلاشش به جایی نرسد، خاک بر سر کردن بهتر است. شاعر از نبود یاور و دادرس می‌گوید و از شرمندگی لب تشنه‌اش سخن می‌راند. او عزت خود را در این می‌داند که مانند موج گهر، سر فرود آورد. حسرت دیدار را ناگفتنی می‌داند و از بیدل می‌پرسد که چگونه می‌توان از قطره‌ای به قلزمی رسید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۷۵

باده ندارم که به ساغرکنم
گریه ‌کنم تا مژه‌ای تر کنم

کو تب شوقی‌ که دم واپسین
آینه را آبله بستر کنم

صف شکن ناز توانایی‌ام
تیغ‌ گر از پهلوی لاغر کنم

تا نگهی در تپش آرام شمع
ناخن پا تا مژه شهپر کنم

تهمت آسودگی‌ام داغ کرد
رفع خجالت به چه جوهرکنم

کاش درین عرصه به رنگ شرار
از نفس سوخته سر برکنم

در همه‌کارم اگر این است جهد
خاکبه سر از همه بهترکنم

نیست کسی دادرس هیچکس
رعد نی‌ام‌ گوش‌ که را کر کنم

تر شود از شرم لب تشنه‌ام
خشکی اگر تهمت ساغر کنم

عزتم این بس ‌که چو موج ‌گهر
پای به دامن‌ کشم و سر کنم

حسرت دیدار نیاید به شرح
تا به‌کجا آینه دفترکنم

بیدل از آن جلوه نشان می‌دهد
قلزمی از قطره چه باورکنم
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.