هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساس گمگشتگی، جستجوی معنا، و از دست دادن خود در مسیر زندگی است. شاعر از دست دادن تدریجی دارایی‌های خود، جستجوی معنا در لفظ، و گم کردن دل در حرم عشق سخن می‌گوید. او همچنین از حرص و طمع، قناعت، و گم کردن خود در برابر معشوق الهی می‌گوید. شعر پر از استعاره‌های عرفانی و فلسفی است که نشان‌دهنده‌ی سفر درونی شاعر به سوی حقیقت است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۲۸۳

چیزی از خود هر قدم زیر قدم‌ گم می‌کنم
رفته رفته هر چه دارم چون قلم‌گم می‌کنم

بی‌نصیب معنی‌ام کز لفظ می‌جویم مراد
دل اگر پیدا شود دیر و حرم‌گم می‌کنم

ای هوس دود تعین بر دماغ من مپیچ
زیر این پرچم چو شمع آخر علم‌ گم می‌کنم

تشنه‌کام حرص می‌میرد قناعت تا ابد
یک عرق‌ گر از جبین شرم نم‌ گم می‌کنم

دعوی خضر طریقت بودنم آواره‌کرد
اندکی‌ گر کم شود این راه‌کم ‌گم می‌کنم

تا غبار وادی مجنون به یادم می‌رسد
آسمان بر سر، زمین‌، زیر قدم‌ گم می‌کنم

رنگ و بو چیزی ندارد غیر استغنا بهار
هر چه از خود گم‌ کنم با او بهم‌ گم می‌کنم

دل نمی‌ماند به دستم طاقت دیدارکو
تا تو می‌آیی به پیش آیینه هم ‌گم می‌کنم

عالم صورت برون از عالم تنزیه نیست
در صمد دارم تماشا گر صنم گم می‌کنم

قاصد ملک فراموشی‌کسی چون من مباد
نامه‌ای دارم ‌که هر جا می‌برم گم می‌کنم

دم مزن از جستجوی شوق بی‌پروای من
هر چه می‌یابم ز هستی تا عدم‌ گم می‌کنم

بر رفیقان بیدل از مقصد چه‌سان آرم خبر
من‌که خود را نیز تا آنجا رسم ‌گم می‌کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.