هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند گل، پروانه، شمع و آینه، احساسات عمیق عشق، شوق و حیرت را بیان می‌کند. شاعر از عشق به معشوق، ناتوانی خود در برابر این عشق و حالات روحی متناقض مانند شادی و اندوه سخن می‌گوید. همچنین مفاهیمی مانند عرفان، تسلیم در برابر عشق الهی و تحیر در برابر هستی نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۰۱

صید کمند شوقی‌ست از مهر تا به ما هم
جوش بهار حیرت یعنی‌گل نگاهم

با هر فسرده رنگی شادم‌ که پیش شمعت
تا بال می‌فشانم پروانه دستگاهم

جولان ناز سر کن اندیشه مختصر کن
ظلم آنقدر ندارد پا مالی‌گیاهم

تا زنگ پرده برداشت آینه محو صافی‌ست
خوابیده است عفوت در سایهٔ گناهم

زنجیر می نویسد سطری ز حال مجنون
در دعوی اسیران‌، زلف دو تا، گواهم

جوهر ز ضعف پروار آیینه می‌پرستد
نقش نگین داغ است سطری‌که دارد آهم

آمد به یاد شوقم‌کیفیت خرامی
شد موج ساغر می در چشم تر نگاهم

ای زلف یار تاکی با شانه همزبانی
ما نیزسینه چاکیم رحمی به حال ما هم

تاری‌ست پیکر من در چنگ ناتوانی
از زخمهٔ نگاهی بنواز گاه گاهم

عرض مثال امکان منظور الفتم نیست
در عالم تحیر آینه بارگاهم

قصرم سری ندارد یاگیر و دار فغفور
یارب چو موی چینی دل بشکندکلاهم

همدوش سایه رفتم تا خاک آستانش
از بخت تیره بیدل زین بیشتر چه خواهم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.