هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و تأثیرات عمیق آن بر دل خود سخن میگوید. او از تلخی و شیرینی عشق، نیاز به معشوق، و تأثیرات روحانی و عاطفی آن صحبت میکند. شاعر از معشوق خود به عنوان درمانگر دلش یاد میکند و از او میخواهد که به او توجه کند و او را از رنجها نجات دهد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۸۱۴
عشقِ تو آوَرْد قَدَح پُر زِ بَلایِ دلِ من
گفتم میْ مینَخورَم گفت برایِ دلِ من
داد میمَعرِفَتَش با تو بگویم صِفَتَش
تَلْخ و گُوارَنْده و خَوش هَمچو وَفایِ دلِ من
از طَرَفی روحِ امین آمد و ما مَست چُنین
پیش دَویدم که بِبین کار و کیایِ دلِ من
گفت که ای سِرِّ خدا روی به هر کَس مَنِما
شُکر خدا کرد و ثَنا بَهرِ لِقایِ دلِ من
گفتم خود آن نشود عشقِ تو پنهان نشود
چیست که آن پَرده شود پیشِ صَفایِ دلِ من
عشقْ چو خون خواره شود رُستَم بیچاره شود
کوهِ اُحُد پاره شود آه چه جایِ دلِ من؟
شاد دَمی کان شَهِ من آید در خَرگَهِ من
باز گُشایَد به کَرَم بَندِ قَبایِ دلِ من
گوید کَافْسُرده شُدی بیمن و پَژْمرده شُدی
پیش تَر آ تا بِزَنَد بر تو هوایِ دلِ من
گویم کان لُطفِ تو کو؟ بَنده خود را تو بِجو
کیست که دانَد جُزِ تو بَند و گُشایِ دلِ من
گوید نی تازه شوی بیحَد و اندازه شوی
تازه تَر از نرگس و گُلْ پیشِ صبایِ دلِ من
گویم ای داده دَوا لایِقِ هر رنج و عَنا
نیست مرا جُز تو دَوا ای تو دَوایِ دلِ من
میوه هر شاخ و شَجَر هست گُوایِ دلِ او
رویِ چو زَر اشکِ چو دُر هست گُوایِ دلِ من
گفتم میْ مینَخورَم گفت برایِ دلِ من
داد میمَعرِفَتَش با تو بگویم صِفَتَش
تَلْخ و گُوارَنْده و خَوش هَمچو وَفایِ دلِ من
از طَرَفی روحِ امین آمد و ما مَست چُنین
پیش دَویدم که بِبین کار و کیایِ دلِ من
گفت که ای سِرِّ خدا روی به هر کَس مَنِما
شُکر خدا کرد و ثَنا بَهرِ لِقایِ دلِ من
گفتم خود آن نشود عشقِ تو پنهان نشود
چیست که آن پَرده شود پیشِ صَفایِ دلِ من
عشقْ چو خون خواره شود رُستَم بیچاره شود
کوهِ اُحُد پاره شود آه چه جایِ دلِ من؟
شاد دَمی کان شَهِ من آید در خَرگَهِ من
باز گُشایَد به کَرَم بَندِ قَبایِ دلِ من
گوید کَافْسُرده شُدی بیمن و پَژْمرده شُدی
پیش تَر آ تا بِزَنَد بر تو هوایِ دلِ من
گویم کان لُطفِ تو کو؟ بَنده خود را تو بِجو
کیست که دانَد جُزِ تو بَند و گُشایِ دلِ من
گوید نی تازه شوی بیحَد و اندازه شوی
تازه تَر از نرگس و گُلْ پیشِ صبایِ دلِ من
گویم ای داده دَوا لایِقِ هر رنج و عَنا
نیست مرا جُز تو دَوا ای تو دَوایِ دلِ من
میوه هر شاخ و شَجَر هست گُوایِ دلِ او
رویِ چو زَر اشکِ چو دُر هست گُوایِ دلِ من
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
۱۴۵۴
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.