هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات شاعر دربارهٔ جدایی، انتظار، فنا، و ناپایداری زندگی است. شاعر از وضعیت خود و دیگران در قالب تصاویر شعری مانند شمع، دود سپند، و آبله ته پا سخن می‌گوید. او به رغم آگاهی از مشکلات و ناملایمات زندگی، همچنان به امید و دعا چنگ زده و به عشق و وابستگی‌های انسانی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارات استفاده‌شده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی دارند تا به درستی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۲۳۲۰

چون سبحه یک دو روز که با هم نشسته‌ایم
از یکدگر گسسته فراهم نشسته‌ایم

باز است چشم ما به رخ انجمن چو شمع
اما در انتظار فنا هم نشسته‌ایم

هر چند طور عجز به غیر از صواب نیست
زحمت‌کشی خیال خطا هم نشسته‌ایم

دود سپند مجلس تصویر حیرت است
هر چند گل کنیم صدا هم نشسته‌ایم

غافل نه‌ایم از غم درماندگان خاک
چندی چو آبله ته پا هم نشسته‌ایم

نا قدردان راحت عریان تنی مباش
گاهی برون بند قبا هم نشسته‌ایم

خواب غرور مخمل و دیبا ز ما مخواه
بر فرش بوریای گدا هم نشسته‌ایم

دارد دماغ تخت سلیمان غبار ما
بی پا و سر به روی هوا هم نشسته‌ایم

دود چراغ محفل امکان بهانه‌جوست
در راه باد ما و شما هم نشسته‌ایم

آسایشی به ترک مطالب نمی‌رسد
در سایه‌های دست دعا هم نشسته‌ایم

گر التفات نقش قدم شیوهٔ حیاست
بر خاک آستان تو ما هم نشسته‌ایم

بیدل به رنگ توأم بادام ما و تو
هر چند یک دلیم جدا هم نشسته‌ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.