هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از دل‌های عاشق و رنج‌کشیده سخن می‌گوید. او از جدایی، عشق، رنج و اشتیاق به معشوق و همچنین از مفاهیم عرفانی مانند جستجوی حقیقت و وصال با خداوند صحبت می‌کند. شاعر از دل‌های بی‌قرار، مجنون و سوخته یاد می‌کند و به مفاهیمی مانند عشق الهی، حکمت و عرفان اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم و اصطلاحات به‌کار رفته در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷

قَصدِ جَفاها نکُنی وَرْ بِکُنی با دلِ من
وا دلِ من وا دلِ من وا دلِ من وا دلِ من

قَصد کُنی بر تَنِ من شاد شود دُشمنِ من
وان گَهْ از این خسته شود یا دلِ تو یا دلِ من

والِه و شَیدا دلِ من‌ بی‌سَر و‌ بی‌پا دلِ من
وَقتِ سَحرها دلِ من رفته به هر جا دلِ من

بی خود و مَجنونْ دلِ من خانه پُرخونْ دلِ من
ساکِن و گَردانْ دلِ من فوقِ ثُریّا دلِ من

سوخته و لاغَرِ تو در طَلَبِ گوهرِ تو
آمده و خیمه زده بر لَبِ دریا دلِ من

گَهْ چو کَباب این دلِ من پُر شده بویَش به جهان
گَهْ چو رَباب این دلِ من کرده عَلالا دلِ من

زار و مُعاف است کُنون غَرقِ مَصاف است کُنون
بر کُهْ قاف است کُنون در پِیِ عَنْقا دلِ من

طِفْلِ دِلَم می‌نخورد شیر از این دایه شب
سینه سِیَه یافت مگَر دایه شب را دلِ من

صَخره موسی گَر ازو چَشمه رَوان گشت چو جو
جویِ رَوانْ حِکْمَتِ حَق صَخره و خارا دلِ من

عیسیِ مَریَم به فَلَک رفت و فرومانْد خَرَش
من به زمین مانْدم و شُد جانِبِ بالا دلِ من

بس کُن کین گفتِ زبان هست حِجابِ دل و جان
کاش نَبودی زِ زبانْ واقِف و دانا دلِ من
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.