هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر حالتی از حیرت، عجز و ناتوانی انسان در برابر هستی و حقیقت است. شاعر با تصاویر متناقض و استعاره‌های پیچیده، احساس بی‌سرانجامی، غربت و سردرگمی انسان در جهان را به تصویر می‌کشد. او از عریانی وجود، بار سنگین زندگی، و ناتوانی در رسیدن به حقیقت سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، نیازمند درک و تجربه‌ی زندگی است که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد قابل درک می‌شود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی سنگین، برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب است.

غزل شمارهٔ ۲۳۶۱

عزت‌ کلاه بی سر و سامانی خودیم
صد شعله نازپرور عریانی خودیم

آیینه نقشبند گل امتیاز نیست
محو خیال خانهٔ حیرانی خودیم

گوهر خمار بستر و بالین نمی‌کشد
سر درکنار زانوی غلتانی خودیم

پر می‌زنیم و هیچ به جایی نمی‌رسیم
وامانده‌های وحشت مژگانی خودیم

دوران سر ز سبحهٔ ما کم نمی‌شود
وانگاه تر دماغ مسلمانی خودیم

با آفتاب ذره چه نسبت عیان ‌کند
دلدار باقی خود و ما فانی خودیم

چون کوه ناله نیز ز ما سر نمی‌کشد
از بسکه زبر بارگرانجانی خودیم

پوشیدگی ز هیأت آفاق برده‌اند
حیرت قبای چارهٔ عریانی خودیم

خاکستریم و شعله ما آرمیده نیست
آیینهٔ کمین پر افشانی خودیم

ما را ز تیره بختی ما می‌توان شناخت
چون سایه یکقلم خط پیشانی خودیم

بیدل به جلوه‌گاه حقیقت‌که می‌رسد
ما غافلان تصور امکانی خودیم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.